رد پا

جز تو مرا نیست کس ره بر و مولا،ولی..............میشنوم امر تو از لب سید علی

رد پا

جز تو مرا نیست کس ره بر و مولا،ولی..............میشنوم امر تو از لب سید علی

آقای غریبی که نمی شناسمتان!

پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۹ ب.ظ


در این شب ها که عرش و فرش با شور شما سر به سجده میگذارند و با نوای زیبای "یا علی" سرود بندگی سر میدهند، دل دیوانه ی ما را هم خریدار باش.

بنگر که چگونه به تمنای گوشه چشمی سر به آستانتان نهاده ام.

تشنه ام؛ جرعه ای خدا میخواهم!

از شما؛ از شما که نمیشناسمتان!

آقای غریبی که نمیشناسمتان؛ میگویند که حبل اللهید... نبض دلم را به دستان شما سپرده ام.. راست میگویم!

میدانم که امشب به بزمتان دعوتم.. آمده ام.. با کوله باری از حرف.. از سکوت! دلی بیقرار دارم که مرهمش تنها نگاهی ست از جانبتان.

راستی جرمتان چه بود؟ عشق؟!

پیداست که زمانه تغییری نکرده است؛ چون هنوز هم این جرم جرم سنگینی ست. همه تنهایت میگذارند.. چون کسی را یارای همراهی نیست..

آنگاه که کوفیان برای زخم سرتان به سر و سینه میکوفتند نفهمیدند که زخم دل اینهمه سال با شما چه کرده است! که درد شما از زخم دل است نه سر!

راستی حال زخم های دلتان چگونه است؟ التیام یافته اند یا هنوز هم از بی تفاوتی کوفیان در رنجید؟

کوفیان؟

ما؟

کوفی صفتان؟!

نمیدانم!

آقای غریبی که نمیشناسمتان؛ در کلامتان عقول را به زانو در آورده و غوغای نامتان دل ها را به تماشا کشانده است.کیست که بتواند شیرین تر از شما با خدای خویش عشق بازی کند؟

الهی کفی بی عزا ان اکون لک عبدا،

و کفی بی فخرا ان تکون لی ربا،

انت کما احب،

فاجعلنی کما تحب.

مناجات حضرت امیر(ع)

 

______________________________________________________________________________________________________

توضیح: ... متحیرم چه نامم ...

  • ۹۳/۰۴/۲۶
  • م.ع

نظرات  (۱)

من امسال شب ضربت خوردنش جوشن کبیر خواندم به یاد تو، که این شب نبودی تا باز خودت را سپرش کنی... مادر، تو لیلة القدری.............

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی