رد پا

جز تو مرا نیست کس ره بر و مولا،ولی..............میشنوم امر تو از لب سید علی

رد پا

جز تو مرا نیست کس ره بر و مولا،ولی..............میشنوم امر تو از لب سید علی

کمی درد دل

چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۲ ق.ظ

خداوندا تو خود گفتی که درقلب شکسته خانه داری

شکسته قلب من جانا به عهد خود وفا کن

چقدر سخت است وقتی به شلوغی شهر می نگری و آه میکشی و از خود می پرسی:

این آدم ها به چه فکر میکنند؟ به کدام سو می شتابند؟ در پی دست یافتن به کدام مجهول به تکاپو افتاده اند؟ و تو نمی توانی فریاد بر آوری:

به خدا زندگی این نیست که می پندارید...

چقدر سخت است وقتی حتی نزدیکانت هم ازتو دورند و گمان می کنند که تو را می فهمند و تورا به سبب ارزش هایی(به گمان خود) خوشبخت ترین و شادترین و راضی ترین می پندارند؛ حال آنکه آن ارزش ها! برای تو به پشیزی نمی ارزند.

چقدر سخت است وقتی نمی توانی این همه را با همگان بازگو کنی.چون میدانی یا مات و مبهوت به چشمانت زول میزنند وبا زبان بی زبانی میگویند:

در کدام دنیا سیر میکنی؟!

ویا تورا به افراط و تفریط متهم می کنند و می گویند:

همه ی اینها به جا اما...

چقدر سخت است وقتی میبینی که هیچکس تورا نمی فهمد.

چقدر سخت است وقتی همه دوستت دارند وگمان می کنند که تو به واسطه ی همین دوست داشتن ها خوشبختی. اما از درون تو بی اطلاع اند.

چقدر سخت است وقتی حتی همرزمانت در پشت پرده ی کلماتت خون دل خوردن های تو را برای روشن کردن مرزهای ظریف تقوا نمی بینند و تو را به خوش بینی ساده لوحانه متهم میکنند.

چقدر... اما نه... تحمل اینها سخت نیست.سخت آن است که حس کنی به واسطه ی گناهی یا خطایی یا غفلتی ویا سستی ای , "او" یعنی تمام هستی ات و تنها پناهگاهت کمی از تو دلخور است.

به خدا قسم تحمل این برایم دشوارتر است از هر چیزی.اینجاست که موج اشکهایم طوفانی می آفرینند و به هم می زنند ساحل آرامشم را و تا دوباره نسیم لطف بنده نوازت را نیابند آرام نمی نشینند.

پروردگار من

تو خود میدانی که برای چه می کوشم وبرای چه صبر میکنم و برای چه می جنگم.تنها تویی که از اشک چشم هایم به عمق دردهایم پی می بری و دائما بر سختی استخوان هایم می افزایی و سپس ضربات و حملات را شدت می بخشی تا از روحم تندیسی زیبا و صیقل خورده بسازی و مرا برای خود بپرورانی.

خدای من

زندگی بیست و اندی ساله ام به من میگوید:

دلت را تنها خرج همانی کن که ناگفته هایت را می داند و سکوتت را تفسیر می کند.

و در خوشبختی من همین بس که خدایی چون تو دارم.

______________________________________________

توضیح:این متنو چند روز بعد از روز تولدم نوشتم؛وقتی که داشتم به حال و روزم فکر میکردم.به کم ثمری سالهای زیادی که از تقویم عمرم گذشته...

  • ۹۲/۰۷/۱۰
  • م.ع

نظرات  (۲)

سلام فوق العاده بود ...
واقعا به دل نشست معلوم بود دلی بود ...
موفق باشی و سربلند...........................
.........................التماس دعا....................
پاسخ:

سلام دوستم.ممنون.محتاجم

اینکه متوجه اون قضیه شدی برام جالب بود.

 

م.ع عزیز به جیمیلت یه چیز فرستادم ببینش.........
تولدت هم مبارک.................................................
اگه سال های عمر تو کم ثمر بوده پس ما باید چی بگیم......
پاسخ:

سلام عزیز دلم.دیدمش.خیلی ماهی.واقعا ممنونم.

هرکی ندونه من که میدونم اندازه ی تواضعت چقدره...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی